ادبیات > سفری کوتاه در شعر امروز جهان
ل. هلنا کورده رو
شاعرهی جوان کلمبیایی
۱
خیلیها خود را برای جنگ آماده می کنند.
لازم است.
دیگران خود را برای جهان آماده میکنند،
ضروری است.
بعضیها خودشان را برای مرگ آماده میکنند
طبیعی است.
تو خودت را برای عشق آماده میکنی
و چقدر بیدفاعی
در برابر جنگ،
در برابر جهان،
در برابر مرگ.
۲
در خانهات را که باز میکنی
دوستانت میآیند، به همهجا سرک میکشند
و خاکسترهاشان را بهجا می گذارند، خردههای نان را
خندهها را مثل عنکبوتهای روی دیوارها .
سایه، صمغ روزها، بر کف اتاق میرقصد.
کلماتشان حیوانات مردهای هستند که جاروشان میکنی
وقتی میروند
خانه، دهان شیری است
و میخواهی که از دندانهایش فرار کنی،
از بیخوابی
از خودت.
ولی معمولا، دوستان برمیگردند
آنها دنبال بوی گمشدهای میآیند،
دنبال سکهای قدیمی
جای خالی تنهاشان بر صندلی
آهنگی که از یاد بردهاند.
و بعد
هیچکس دیگر نمی داند که تهیا از کجا آغاز میشود
که آیا بهتر است پشت در بماند یا به درون بیاید
که ماه وارد خانه میشود یا ازخانه بیرون میرود .