ادبیات > سفری کوتاه در شعر امروز جهان
فديل العزاوی
شاعر عرب
۱
کشتیای که نرسيد
خانهای که ساختهنشد
راهی که پيمودهنشد
نامهای که نرسيد
چشمهای که نجوشيد
درختی که کاشتهنشد
سيگاری که کشيدهنشد
قهوهای که نوشيدهنشد
مرگی که نيامد
زندگیای که آغاز نشد.
در هر کشتی، مسافری قاچاق
در هر خانه، خاطرات از دسترفته
در هر راه، کاروانی بر میگردد
در هر نامه، جملهای فراموش
در هر ديوار، يوسفی گريان
در هر درخت، سيبی ممنوع
در هر سيگار، سرخپوستی
در هر فنجان قهوه، تلخی
در هر مرگ، فزشتهای مست
در هر زندگی، سوگواران منتظر
در ايستگاه مرزی، افسری هست
که تو را خوب میشناسد
دستت را تکان بده، يا به او لبخند بزن
بعد آرام عبور کن.
۲
گوش
کن، ای نوح،
با بازوهای نحيف
ما
سد تازهی بلندی ساختهايم
در برابر سيلابهای آينده.
هروقت کشتیای غرق میشود
نجارها کشتی ديگری میسازند.
با بازوهای نحيف
ما
سد تازهی بلندی ساختهايم
در برابر سيلابهای آينده.
هروقت کشتیای غرق میشود
نجارها کشتی ديگری میسازند.
خاطرات
آينده
فقط اميد ما را زنده نگه داشتند
از ميان قرون، مويههای غريق را همهجا شنيديم
و اعجازمان اين بود
که هميشه
نجات يافتيم.
فقط اميد ما را زنده نگه داشتند
از ميان قرون، مويههای غريق را همهجا شنيديم
و اعجازمان اين بود
که هميشه
نجات يافتيم.